بیانیه حزب در باره اوضاع سياسى ايران
مصوب پلنوم پنجم حزب به اتفاق آرا

    ۱ -  جمهورى اسلامى هیچگاه خواست و تمايلات توده های مردم را نمایندگی نکرده است و از روز نخست با مخالفت و اعتراض جنبش های مختلف اجتماعی از جمله جنبش حقوق زن، جنبش کارگری و جریان چپ و کمونیستی روبرو بوده است. جمهورى اسلامى محصول سرکوب خونين انقلاب ۵٧ و محصول وحشت بورژوازی جهانی از قدرت گيرى کارگر و کمونيسم در متن معادلات جنگ سرد است. جمهوری اسلامی هیچگاه به رژیم متعارف بورژوازی بدل نشده و همواره با بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه ايران در تناقض بوده است. رژیم اسلامی از ابتدا يک وصله ناجور بر پیکر جامعه بوده است .

    ٢ -  جمهورى اسلامى يک پروژه شکست خورده است. سرمايه دارى ايران تحت جمهورى اسلامى نتوانست سير متعارف شدن٬ ادغام در بازار جهانى٬ تامين سرمايه و تکنولوژى مورد نياز يک کشور صنعتى در حال رشد و يک روند انکشاف و بازتوليد گسترده سرمايه دارى را بگذراند. بحران رژيم اسلامى يک بحران همه جانبه اقتصادى٬ سياسى و فرهنگى و بحرانی لاعلاج است .

    ۳ -  جمهوری اسلامی ازهمان ابتدا، بمنظور بقاء، یک سیستم پیچیده و بسیار خشن سرکوب را در درون جامعه و یک جنبش تروریستی اسلامی با پوشش ایدئولوژیکی آنتی امپریالیستی را در سطح منطقه و جهان سازمان داد. سیاست "سرکوب انقلاب تحت نام انقلاب" اصلی ترین سیاست رژیم در سال های اول به قدرت رسیدن بود. این سیاست مورد توافق کلیه جناح های رژیم بود. برای دوره کوتاهی ضمن توافق بر سرکوب خشن هر نوع اعتراض اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه، جناح های رژیم بر سر الگوهای مختلف اقتصادی وارد جدال با یکدیگر شدند. اما از سال ۱۳۷۶صریحا و رسما جدال جناح ها محتوای دیگری یافت و هدف متفاوتی را دنبال میکرد. جنگ و جدالهاى درون حکومتى در این دوره نه جدالى بر سر خط مشى حاکميت در قلمروهاى اقتصادى و فرهنگى بلکه اساسا جدالى برسر بقاى حکومت اسلامى بوده است .

    جنبش دوم خرداد برای بقاء نظام و بمنظور رودروئی با نسل جدیدی که علیه اسلام، ارزشها و حکومت اسلامی بپا خواسته بود٬ به میدان آمد. با این تحول دو جناح رژیم اسلامی عملا و علنا وارد جنگی شدند که منصور حکمت آنرا "جنگ بازنده ها" نامید. ما در همان زمان اعلام کردیم که این جریان قادر به نجات جمهوری اسلامی نیست. عروج جنبش سرنگونى در مقياسى توده اى و شکست دوخرداد تائیدی بود بر تحلیل های ما از ماهیت بحران جمهوری اسلامی، جدال دو جناح، اصلاح ناپذیری رژیم، و این واقعیت که بحران رژيم اسلامى راه حلی ندارد. ما همواره تاکید کرده ایم که جدال سیاسی در ایران نه دو جناح بلکه سه جناح دارد. جناح سوم، توده های مردمی هستند که در کمین رژیم اسلامی نشسته و از هر فرصتی برای ضربه زدن بمنظور سرنگونی آن استفاده میکنند .

    اکنون وضعيت سياسى در ايران هم براى بالائى ها و هم براى پائينى ها وارد دوره جديد و تعيين کننده اى شده است. توده وسیع مردم سرنگونی طلب با قدرت بسيار وسيع ترى بميدان آمده اند. از یک سو جدال دو جناح با یکدیگر و از سوی دیگر رو در رویی مردم با کلیت نظام، وارد نقطه غیر قابل بازگشت شده است. نه فقط سازشى در بالا میان دو جناح حکومتی متصور نيست٬ بلکه مردم نيز در چهارچوب جناح هاى رژيم متوقف نشده و نخواهند شد. سرنگونی رژیم اسلامی محتوم است .

    ۴ -  تشديد بحران در بالا انعکاسى از تشدید اعتراض در پائين است. سياستى که جريان خامنه اى – احمدى نژاد با هدف تصفيه جناح رقيب در پيش گرفته٬ عليرغم تحليلهاى سطحى ناباوران، قابل بازگشت نیست و خود شاخصى روشن از عدم امکان تغيير در چهارچوب هاى حکومتى است. این بحران نتيجه شکافهاى عميقى است که جنگ قدرت را به دو راهى تعيين کننده رسانده است. سياست حفظ احمدى نژاد با توسل به تقلب گسترده و سرکوب جناح مقابل تحت نام "نوکران آمريکا" و "عناصر انقلاب مخملى" تنها راه موجود در مقابل جناح راست حکومت بود. اين سياست موجب تضعیف و شکنندگی بیشتر جمهوری اسلامی در مقابل مردم شده است .اما این اقدامات آخرین برگهای رژیم برای بقا حکومت اسلامی است. راه سازش بروى اين خط باز نيست. جناح اصلاح طلبان حکومتی نیز که خواهان تعدیل و "اصلاح" حکومت اسلامی است، به بن بست رسیده و تماما شکست خورده است. بسته شدن امکان سازش دو جناح و بویژه تلاش جناح راست برای حذف اصلاح طلبان حکومتی، خط مشی تغییر در چهارچوب قانون و "انتخابات" را با فلج سیاسی روبرو کرده است. تردیدی نیست که مادام که جمهوری اسلامی وجود دارد جناح بندیهای درون حکومت در اشکال جدیدی بازتولید میشود. اما خط اصلاح جمهوری اسلامی، بعنوان یک خط مشی برای بقا حکومت اسلامی، به پایان رسیده است. جمهوری اسلامی وارد راه بدون بازگشت شده است .

    ۵ -  در متن شکاف درون حکومت و تشديد جدال در بالا٬ مردمى که خواهان سرنگونی رژیم اسلامی اند، در ابعاد دهها میلیونی وارد ميدان شده اند. اين نه جنبشى در دفاع از يک جناح حکومت بلکه جنبشى براى عقب راندن و سرنگونى کل جمهورى اسلامى است . مردم نه دولت نظامى متکى بر اوباش و قمه کشان و متجاوزين احمدى نژاد را ميپذيرند و نه در چهارچوبهاى اسلامى و خمينى چى جریان موسوی - خاتمی - کروبی متوقف ميشوند. مردم طرفدار موسوى نيستند. آنها در تناسب قواى فعلى موسوى را سپر کرده اند تا خامنه اى و در واقع کل حکومت اسلامی را عقب برانند. اساس تلاش جریان موسوى و موئتلفينش حفظ نظام است. اما مردم با سوت موسوی متوقف نمیشوند. سیر عبور از این جریان هر روز سرعت و وسعت بیشتری مى يابد، همانطور که با شدت گرفتن اعتراضات، شعارها و تاکتيکهاى مردم کل حکومت را نشانه گرفت. مردم خواهان نابودی حکومت اسلامی هستند، نه حفظ ميراث کثیف خمينى و الله اکبر. در ايران دوره ای آغاز شده است که جمهورى اسلامى از نظر مردم کارش تمام  شده است. روند فروپاشى٬ تصفيه درونى٬ حکومتهاى نظامى٬ و دست بدست شدن دولتها آغاز شده است .

    ۶ -  جامعه ایران وارد یک دوران انقلابی و پرتلاطم سیاسی شده است. دوره ای که مشخصه اش باز شدن مسئله قدرت سياسى٬ تشديد کشمکش طبقات و جنبشهاى طبقاتى٬ جنگ افقهاى چپ و راست برسر آينده ايران، و در محور آن مسئله سرنگونى جمهورى اسلامى است. از دل این تحولات میتواند یک انقلاب عظیم توده ای سربلند کند. از نقطه نظر ما انقلاب ايران انقلابی کارگرى خواهد بود با هدف اثباتى ايجاد يک حکومت کارگرى، يک جمهورى سوسياليستى. جدال امروز به اين معنا نه صرفا جدالى برسر بود و نبود رژيم اسلامى بلکه جدالى برسر نظام بعدى جامعه ايران نيز هست. آنچه امروز در متن جنگ با جمهورى اسلامى هر روز روشن تر ميشود اين حکم است که اين جنبشى "همه با هم" براى سرنگونى نيست. بلکه جنبشى است که افقهاى متفاوت اجتماعى و طبقاتى میکوشند برسير حرکت امروز و شکل دادن به فردا نقش ايفا کنند .

    حزب اتحاد کمونيسم کارگرى طبقه کارگر و مردم آزاديخواه و برابرى طلب را به انقلاب عليه حکومت اسلامى و نظام سرمايه داری و برپائى حکومت کارگرى٬ یک جمهوری سوسیالیستی٬ فراميخواند .

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
سپتامبر ٢۰۰۹
***